پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره
عروسی  بابا و مامانعروسی بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره
مامان سحر مامان سحر ، تا این لحظه: 37 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
بابا آرشبابا آرش، تا این لحظه: 38 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره
عقد بابا و مامانعقد بابا و مامان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
ساخت وب سایت پرهامساخت وب سایت پرهام، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

پرهام دنیای سحر و آرش

پرهام دنیای منی

بهتر شدن مريضي پرهام جون

سلام عشق مامان چند روزي كه شما خيلي مريض و بيحال بودي و خيلي تب كرده بودي كه تبت به 40 درجه هم رسيده بود تمام اعضاي بدنت داغ و گرگرفته وبود هر دقيقه پاشورت ميكردم و شياف ميذاشتم هيچ تاثيري نداشت و به خاطر همين مامان يه روز مرخصي گرفته بود و پيشت مونده بود و بردمت دكتر رسولي نژاد و تمام دارو هاتو عوض كرد و چرك خشكن قوي تر و ايبوپروفن داده و گفت اگر تبش بالاي 38 بود سه ساعت شياف و بسه ساعت ديگه ايبوپروفن و اگر پايين 38 بود يه دارو بهش بده يا استامينوفن و يا پروفن و تا زودتر خوب شي خدارو شكر ديشب تبت كم شده بود و ولي همش بي قرار بودي و كلافه .خداكنه زودتر خوب شي و مثل هفته هاي قبل واسه ماماني بشكن  ب...
31 ارديبهشت 1393

شمال رفتن +دندون دراوردن همراه با تب و درد

سلام عشق مامان اين هفته پنجشنبه و جمعه رفتيم شمال و شنبه صبح ساعت 9 صبح تهران بوديم و وقتي پامون گذاشتيم تهران تبت شروع شد از قبلم هم سرما خورده بودي و لب به غذا نمي زدي ديروز و ديشبم هم خيلي تب داشتي مخصوصا شكمت و دستات خيلي داغ بود هر چند ساعت يه بار پاشورت ميكردم  و همش دست يا زبونت روي لثهات مي ذاشتي چون خيلي درد داشت  بميرم كه انقد درد مي كشي امروزم نيوردمت مهد خاله ازاده جون گفت بيارش پيش خودم نگه مي دارم منم بردمت اونجا .
28 ارديبهشت 1393

happy father day روز پدر مبارك

پرهام عزيزم اولين كادوي روز پدرشو به بابايش داده  كادوي كه مهد كارت پستال براشون درست كرده بود تا به باباي هاشون بد اينم اولين كادوي ارش بود كه روز پدر پرهام بهش داد . مرسي از پسر گلم .   ای پدر پشت و پناه من تويي     / پشت من گرم است از گرمای تو / ای پدر خونی که در پود من است     قطره قطره میکنم اهدای تو   /  روشنی بخش چراغ خانه ای /  مي ستايم روح استغنای تو       ...
24 ارديبهشت 1393

بدون شرح

عشقم اينجا تازه از خواب بيدار شده بود و حوصله نداشت فهميد ميخوام  ازش عكس بندازم  اصلا به دوربين نگاه نميكرد. ...
22 ارديبهشت 1393

13ماهگي پرهام

سلام عزيز مامان شما چهار روزه رفتي تو 13هگي عزيزم مباركت باشه . جمعه اي سه نفري رفتيم تفريح كه وقتي ناهار خورديم برگشتيم خونه كه بهمون خيلي خوش گذشت .ماماني تو اين مدت خيلي به فكر جيگيل مامان هستم كه تو مهد چي كار ميكنه بهش ميرسن يا نه . نمي دونم خيلي فكرا تو سرمه كه شدني نيست به خودم ميگم بيام نزديك اداره خونه رهن كنم و براي رفت و آمد راحت باشم يا 6 ماه بزارمت پيش كسي و مهد نيارمت چون مهد نزديك خونه مون بچه يك سال قبول نميكنه بايد دو سال به بالا باشه ولي رفتم صحبت كردم و گفتم شرايط خودمو گفت مهر ماه بيا و با بهزيستي صبحت كنم تا ببينم چي مي شه. خدايا بهم صبر بده تا اين چند ماه تابستون بگذره و پسرم اذيت نشه تو رفت و آمدها .
22 ارديبهشت 1393

شجاع شدن و نترسيدن از راه رفتن

سلام ماماني الان كه اين مطلبو برات مينويسم 13 ماه و 11 روزته(14 ماه) كه عزيز مامان داره شجاع ميشه خودش به تنهاي و بدون كمك كسي مي تونه پاشه و راه بره .دو روزي كه خونه بودي اين كار رو انجام دادي و خيلي قشنگ راه مي رفتي ولي متاسفانه بيشتر وقتا مامني پيشت نيست و نمي تونه راه رفتنو  با هات كار كنه. ولي پسركم خودش بدون كمك و ياد گرفتن مي تونه  پاشه و راه بره . جمعه اي با بابا براي دومين بار رفتيم پيك نيك و ناهار بيرون بوديم و بعد اون غروب بعد از استراحت چند ساعته رفتيم براي تمرين راه رفتن  پارك . بعد اون برديمت تاب تاب عباسي كه خيلي خوشت اومده بود از تاب كه وقتي بابايي گفت بيا بريم خودت محكم چسبوندي به تابه كه مثلا منو نب...
14 ارديبهشت 1393

اولين هديه روز مادر پرهام

پسرم امسال دومین سالیه که منم مــــــــــــــادرم به لطف پروردگار مهربونم . خدایا شکرت و ممنون بابت لایق دونستن من برای نام مــــــــــــــــادر خصوصا مادر فرشتــــــــــــــــــه ای همچون پسرم .....شکـــــــرت پروردگارم.......  اولين هديه  پرهام به مامانش يه كيف كاغذي كه دو تا شكلات هم توش بوده ، مهد بهش داده تا به مامانش بده خيلي خوشحالم از اين هديه عسلم . دستت درد نكنه عزيز مامان . ...
2 ارديبهشت 1393
1